هفتاد و یک سال مارتین
به مناسبت هفتاد و یکمین سال تولد مارتین اسکورسیزی
مارتین اسکورسیزی متولد 17 نوامبر 1942 در «کویینز» نیویورک منطقه ایتالیاییهای آمریکاست. نیویورک دهه 40 و 50 محل جنایتکاران و گانگسترهای قومیتهای مختلف بود. او در محلههایی بزرگ شد که پاتوق ایتالیاییهایی خلافکار بود و همین عامل موجب شد تا در شخصیت اسکورسیزی همیشه نشانهای از گانگسترها بهجا بماند و نمود عینی این واقعیت هم دیالوگ معروف فیلم «رفقای خوب» است که شخصیت اصلی فیلم درحالی که هنوز نوجوان است میگوید «برای من گانگستر بودن بهتر از رییسجمهور آمریکا شدن است.»
او تنها فرزند خانوادهای بود که پدر و مادرش هر دو در صنعت پوشاک کار میکردند، اما «مارتین» کودک نحیف و رنجوری بود که اکثر اوقات به خاطر بیماری آسم در خانه به سر میبرد. در کودکی توجه به اصول مذهبی و حضور در کلیسا مهمترین وجه زندگی اسکورسیزی را تشکیل میداد، اما در دوران نوجوانی با رفتن به سینما و تماشای فیلمهای آن زمان در کنار پدرش به سینما علاقهمند شد.
به همین خاطر آرزوی اصلیاش که کشیش شدن بود را رها کرد و از مدرسه علوم مذهبی مستقیما به دانشگاه فیلمسازی نیویورک رفت تا در سال 1966 مدرک تحصیلیاش را دریافت کرد. والدین اسکورسیزی که از همان ابتدا از فیلمساز شدن او تعجب کرده بودند و حتی به طعنه میگفتند که او دیوانه شده هست، به تدریج در فیلمهای پسرشان خودشان نیز نقشهای کوتاهی را بازی میکردند که از آن جمله میتوان به بازی هر دو در «رفقای خوب» اشاره کرد.
پس از دریافت مدرک لیسانس در کارگردانی سینما در سال 1963 از دانشگاه نیویورک فارغالتحصیل شد، اما قبل از آنکه موفق به ورود به دوره فوقلیسانس شود به ناچار به خدمت سربازی رفت و بهعنوان تفنگدار دریایی در جنگ ویتنام شرکت کرد که به سختی نیز مجروح شد. پس از آن وی وارد دوره فوق لیسانس سینما در دانشگاه نیویورک شد و در همان دوران شروع به ساخت فیلمهای کوتاه کرد که با استقبال بسیار مواجه شد.
اسکورسیزی در سال 1967 اولین فیلم بلندش که البته پایاننامه دانشجویی او نیز بود بانام «چه کسی در خانه من را میزند؟» را ساخت. یک فیلم سیاهوسفید که کاملا سبک کاری اسکورسیزی و مضمون مورد علاقهاش که بعدها در اولین فیلم مهماش «خیابانهای پایین شهر» آن را ادامه داد. در سالهای دهه 70 اسکورسیزی و «فرانسیس فورد کاپولا»، «برایان دی پالما»، «جورج لوکاس» و «استیون اسپیلبرگ» با یکدیگر آشنا شدند که به «بچههای بداخلاق سینما» مشهور شدند. اینها مهمترین و بزرگترین کارگردانان موج جدید سینمای آمریکا بودند که نقش مهمی در سبک و سیاق جدید فیلم و سینمای آن دوران بازی کردند.
بعد از آشنایی با رابرت دنیرو و ساخت چند فیلم کماهمیت دیگر در سال 1973 خیابان بیرحم را با شرکت دنیرو و کیتل ساخت. در سال 1976 او یکی از به یاد ماندنیترین فیلمهای تاریخ سینما و یکی از محبوبترین فیلمهای منتقدان سینما را ساخت: راننده تاکسی با بازی رابرت دنیرو، جودی فاستر، هاروی کیتل و سیبیل شپارد.
در سال 1989 او یکی از اپیزودهای قصههای نیویورکی را کارگردانی کرد که دیگر اپیزودهای آن را فرانسیس فورد کاپولا و وودی آلن ساخته بودند.
سال بعد او رفقای خوب را ساخت که سومین نامزدی او برای اسکار کارگردانی را در پی آورد و پس از آن به بازسازی فیلم ساخت 1962 یعنی تنگه وحشت پرداخت که با فروش فوق العادهای در سینماها روبرو شد.
در 26 سال اخیر بیش از 20 کتاب در باره او نوشته شده است و گفته میشود سبک کاری او روی حداقل یک نسل از فیلمسازان جهان تأثیر گذاشته است.
اسکورسیزی، 5 بار نامزد دریافت اسکار بهترین کارگردانی شده بود تا سرانجام برای مردگان اسکار سال 2006 را دریافت کرد.
در بسیاری از ردهبندیهای سینمایی اسکورسیزی را بهعنوان بهترین کارگردان زنده و معاصر دنیا پس از جنگ جهانی دوم و یکی از سه کارگردان برتر تاریخ سینما میدانند. فیلمسازی که پس از گذشت نزدیک به چهار دهه، همچنان نامی بزرگ، مطرح و مهم در عرصه کارگردانی سینما است که اکران هر فیلم جدیدش را اتفاق مهم سینمایی میدانند و مورد ستایش منتقدین قرار میگیرد.
اسکورسیزی علاوهبر فیلمهای گانگستری، در ژانرهای دیگر نیز فیلم ساخته است که در نوع خود بسیار زیبا بودهاند.
اسکورسیزی که رییس بنیاد جهانی حفاظت و نگهداری از فیلمهای قدیمی است، موضوعات اصلی فیلمهایش را درباره جنایت، مسخ انسانها، گناه و در نهایت رستگاری و همچنین خشونت خاص جامعه آمریکایی قرار داده است. وی همچنین به کارگردان فیلمهای خشن و خونین معروف است که البته ممکن است زیر تیغ سانسور بعضی از صحنههای فیلم در اکران یا نمایش تلویزیون قیچی و حذف شود. شاید به همین علت باشد که سالها جایزه اسکار صرفنظر از نیش تند سینمای انتقادیاش از او دریغ شد.
گستردگی و قدرت دانش سینمایی اسکورسیزی را که به «دایرهالمعارف متحرک سینمایی» تشبیه شده است همیشه ستودنی بوده و او را از مهمترین فیلمسازان آمریکایی در سطح دنیا میدانند که عشق و علاقه فراوان و دیوانهوارش به سینما همواره زبانزد بوده است؛ تا جایی که کسی نیست که نداند سینما مترادف است با نام یکی از مهمترین عشاقش یعنی مارتین اسکورسیزی. اسکورسیزی را با فیلمهای ماندگارش چون «خیابانهای پایین شهر»، «راننده تاکسی»، «گاو خشمگین»، «رفقای خوب» و البته دوستی و همکاری متناوب با بازیگر بزرگ سینما رابرت دنیرو میشناسند.
اسکورسیزی برای ساخت «خیابانهای پایین شهر» به دنبال بازیگر بود که برایان دی پالما «رابرت دنیرو» را به اسکورسیزی معرفی کرد و از این زمان این دو اسطوره سینما رابطه نزدیکی برقرار کرده و در چندین پروژه سینمایی دیگر با هم همکاری کردند. در این فیلم تمامی سبک کاری مخصوص اسکورسیزی آماده بود؛ فضای مردانه، خشونت فراوان، جنایت، چهره خشن از نیویورک و تدوین فوق سریع. این فیلم او را در دهه 70 به عنوان استعدادی غیرقابل انکار که سینمای جدیدی را برای عرضه دارد به همه معرفی کرد.
اسکورسیزی دو سال بعد با فیلم دیگر خود دنیای سینما را شگفتزده کرد. در واقع او در سال 1976 یکی از بهیادماندنیترین فیلمهای تاریخ سینما و یکی از محبوبترین فیلمهای منتقدان سینما را ساخت؛«راننده تاکسی» با بازی رابرت دنیرو و «جودی فاستر». شیوه کارگردانی او در این فیلم و خشونت بیاندازه آن بسیار مورد تحسین قرار گرفت و با وجود موفقیتهای «خیابانهای پایین شهر» این فیلم بود که به اسکورسیزی و دنیرو هویت بخشید. این فیلم در چهار رشته به جز کارگردانی نامزد جایزه اسکار شد که به هیچکدام دست نیافت. اما توانست در معتبرترین رویداد سینمایی جهان یعنی جشنواره کن جایزه نخل طلا را بگیرد.
موفقیت هنری راننده تاکسی موجب شد اسکورسیزی اولین فیلم پرهزینهاش را کارگردانی کند. یک موزیکال فوقالعاده به نام «نیویورک نیویورک» که ادای دین خالصانه اسکورسیزی به زادگاهش و موزیکال کلاسیک هالیوودی بود که با شکست تجاری و حتی انتقادی مواجه شد و سومین همکاری او با دنیرو را رقم زد. البته برخورد ناامیدکننده منتقدین و مردم در مقابل این فیلم موجب افسردگی اسکورسیزی شد.
بسیاری معتقدند رابرت دنیرو تاثیر زیادی در متقاعد کردن اسکورسیزی برای ترک کوکایین و ساخت بهترین فیلماش «گاو خشمگین» داشته است تا به یکی دیگر از آثار ماندگار اسکورسیزی تبدیل شود. این اولین فیلم زندگینامهای بسیار فوقالعاده اسکورسیزی بود که سال 1980 به پرده سینماها آمد. این فیلم بهعنوان یک شاهکار سینمایی ارزیابی شد و عنوان بهترین فیلم دهه 80 را نیز کسب کرد. فیلم نامزد هشت جایزه اسکار ازجمله بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد و اولین نامزدی اسکورسیزی برای بهترین کارگردانی بود که دنیرو اسکار بهترین بازیگر مرد را گرفت. امروزه از «گاو خشمگین» بهعنوان هنریترین فیلم تاریخ ورزشی سینما یاد میشود.
فیلم بعدی اسکورسیزی پنجمین همکاری او با رابرت دنیرو بود، شاهکاری دیگر بهنام «سلطان کمدی» که در سال 1983 ساخته شد.
بعد از یک دهه سخت، نوبت به حماسه گنگستری «رفقای خوب» در سال 1990 رسید که یک اثر زندگینامهای شاهکار بود که با بازی رابرت دنیرو، شهرت و اعتبار دوچندان به اسکورسیزی بخشید. این فیلم هنوز بهعنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای کارگردانی اسکورسیزی بهشمار میآید که بسیاری منتقدین آن را نمونه مثالزدنی و اوج هنر تکنیکی سینمایی اسکورسیزی میدانند. این فیلم نامزد شش جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم و کارگردانی شد، هرچند اسکورسیزی بازهم به جایزه اسکارنرسید و اینبار به کارگردان تازهکار فیلم «رقص با گرگها» (کوین کاستنر) باخت.
فیلم بعدی اسکورسیزی «تنگه وحشت» بود که در سال 1991 هفتمین همکاری وی با رابرت دنیرو را رقم زد که هرگز نمیتوان بازی زیبای او را در نقش «مکس کدی» را از خاطر برد.
اسکورسیزی علاوهبر فیلمهای گانگستری، در ژانرهای دیگر نیز فیلم ساخته است که در نوع خود بسیار زیبا بودهاند. ازجمله فیلم «عصر معصومیت» که اثری کاملا درام وعاشقانه است و برای کارگردانی چون اسکورسیزی که تخصص اصلیاش ساخت فیلمهای جنایی است، یک شاهکار به حساب میآید.
کازینو محصول 1995 یک فیلم خشن و پرهزینه بود که دقیقا مانند «عصر معصومیت» درباره مردی بود که زندگی کاملا مرتب او با اتفاقات پیشبینی نشده ویران میشود. این فیلم خشن گنگستری را میتوان خشنترین و از هم گسیختهترین فیلم اسکورسیزی محسوب کرد.
اسکورسیزی ، «دار و دسته نیویورکی» در سال 2002 و با بودجهای بالغ بر 100 میلیون دلار ساخت . این فیلم با بازی «دانیل دی لوییس» درباره نیویورک قرن نوزدهم است. در فوریه 2003 این فیلم نامزد 10 جایزه اسکار شد ازجمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگری برای «دانیل دی لوییس».
فیلم بعدی اسکورسیزی هوانورد محصول 2004 یک فیلم پرهزینه و غولآسا زندگینامهای درباره «هاوارد هیوز»، پیشگام صنعت هوانوردی بود که تلاش دیگری ازسوی این فیلمساز معروف برای پیوند حساسیتهای شخصیاش با دوران طلایی هالیوود بود.
در سال 2006 اسکورسیزی با فیلم «مردگان» غوغایی دیگر بهپا کرد. این فیلم بسیار سنگین و خشن تنها در آمریکا 130 میلیون دلار فروش داشت .
فیلم بعدی اسکورسیزی با نام «جزیره شاتر» فوریه 2010 اکران شد و همچون فیلمهای اخیر اسکورسیزی، برای چهارمینبار با بازی «دی کاپریو» که او را «دنیرو» جدید اسکورسیزی مینامند به پرده سینماها آمد.
جدیدترین تجربه کارگردانی اسکورسیزی در دنیای سهبعدی کودکان اقتباسی از یک کتاب پرفروش بود. داستان این فیلم در پاریس دهه 1930 اتفاق میافتد و زندگی پسر یتیم 12 سالهای به نام «هوگو» را بهتصویر کشیده که به صورت پنهانی در پشت دیوارهای ایستگاه قطار پاریس زندگی میکند. فیلمنامه این اثر را «جان لوگان» نوشته است که پیشتر در فیلم «هوانورد» با «اسکورسیزی» همکاری کرده بود.
جدیدترین ساخته اسکورسیزی با عنوان «گرگ والاستریت» محصول «پارامونت» است که همزمان با روز کریسمس اکران خواهد شد. «گرگ والاستریت» با بازی «لئوناردو دیکاپریو»، روایتگر داستان فراز و نشیب زندگی «جوردن بلنورت» - یکی از واسطههای پیشین والاستریت - است که مخاطبان سینما ماهها برای تماشای این فیلم منتظر ماندهاند. در این فیلم بازیگران دیگری چون «متئو مککانوی»، «جوناهیل»، «ژان دوژاردین»، «راب رینر»، «کایل شندلر»، «جان برنتال»، «کریستین میلیوتی» و «اتان ساپل» نیز ایفای نقش میکنند.
فیلم شناسی :
خیابان پایین شهر (1973)
آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند (1973)
راننده تاکسی (1976)
نیویورک، نیویورک (1977)
گاو خشمگین (1980)
سلطان کمدی (1983)
بعد از ساعتها (1985)
رنگ پول (1986)
آخرین وسوسه مسیح (1988)
بخشی از قصههای نیویورکی (1989)
رفقای خوب (1990)
تنگه وحشت (1991)
عصر معصومیت (1993)
کازینو (1995)
کوندون (1997)
احیای مردگان (1999)
دار و دستههای نیویورکی (2002)
هوانورد (2004)
داستان کوسه (2004)
رفتگان (2006)
جزیره شاتر (2010)
هوگو (2011)
گرگ وال استریت (2012)
فرآوری : مسعود عجمی
بخش سینما وتلویزیون تبیان
منابع : خبرآنلاین ، پایگاه دانشنامه ی آزاد ، خبرگزاری دانشجویان ایران